چه معنـــــى دارد
زندگى...!؟
وقتى كه هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !! 







خـــــــــواسـتـنـد از عـشـق …
آغــــــــــوش و بـوسـه را حـذف کـنـنـد …
عـشـق … !
از آغـوش و بـوســـه
حـذف شـد … !!!





گل سرخی به او دادم . گل زردی به من داد...!!!
برای یك لحظه ی ناتمام قلبم از طپش افتاد ... !!!
با تعجب پرسیدم :
مگر از من متنفری ... ؟؟؟
گفت :
نه ؛ باور كن ... نه !!!
ولی چون تورا واقعا دوست دارم نمی خواهم پس از آنكه
از لبانم كام گرفتی برای پیدا كردن گل زرد ؛ زحمتی به
خود هموار كنی ...









 


موضوعات مرتبط: عکسهای عاشقانه ، جملات عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:جملات عاشقانه-مگر از من متنفری ,,, ؟؟؟, | 1:20 | نویسنده : mehdi |

  در شهر بودم

دیدم

هر کس به دنبال چیزی می دود

یکی به دنبال پول

یکی به دنبال چهره دلکش

یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد

یکی به دنبال نان

یکی هم به به دنبال اتوبوسی !

اما دریغ

هیچکس دنبال خدا نبود !!!





کدامین چشمه اب سمی شده است
که اب از اب می ترسد
و حتی ذهن ماهیگیر از قلاب می ترسد
گرفته دامن شب را سکوتی انچنان مبهم 
که مژه از چشم و چشم از پلک و پلک از خواب میترسد.




 

میگفتند باران که می بارد بوی خاک بلند میشود...

اما اینجا باران که میزند فقط بوی خاطره ها می آید.




خاطرات را باید سطل سطل

از چاه زندگی بیرون کشید!

خاطرات نه سر دارند و نه ته

بی هوا می آیند تا خفه ات کنند

می رسند...

گاهی وسط یک فکر

گاهی وسط یک خیابان

سردت می کنند،داغت می کنند

رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند

خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!! 








هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....
"اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....
یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....


موضوعات مرتبط: داستانهای عاشقونه ، جملات عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:جملات عاشقانه-نقطه سر خط,,,,,, | 1:18 | نویسنده : mehdi |

 چه سنگینند لحظه ها و چه لطیفند واژه ها ...

تو آسمون دلم یه تیکه ابر سرگردان مشغول گریستنه .
تو این شب که رویاهای اساطیری ام دنبال یه بهونه اند ،عشق تنها واژه ی روشن قلبمه ...

با این حال بیمناکم .
تو کوچه های دلم غزل دلتنگی میخونم و شونه به شونه تنهائی پیش میرم .

زمستان هم مثل من تنهاست با این حال بیمناکم .
باید پیدات کنم . شاید درک حضورت مرهم تمام زخم هامه ،

و من بی تابم و تو بی مضایقه همیشه هستی
چه هراس بیهوده ای ، تو بی دریغ حضور داری ، این منم که همیشگی نیستم
حس میکنم که اینجایی ...

پیشترها تو فراموش خانه ی احساسم هیچ رنگی نبود . اما حس می کنم یافتمت ،

پس بی مضایقه باش ... باش تا زمستان سرد رو طی کنم اصلا با تو به بهار بنشینم ،
باش تا رهایی پیدا کنم از من ، باش تا از کابوس ها فرار کنم ...

باش تا باشم ، باش تا بمونم…
حس میکنم که اینجایی ، نه نه ، حضورت که بی مهابا هست

اما این بار پایان قشنگی برای این عشق زرده .

و چه جالب که یه سنگ داره می تپه ...


 

موضوعات مرتبط: جملات عاشقانه ، جملات نا امیدی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:جملات عاشقونه و نا امیدی-حس میکنم که اینجایی ,,,, | 18:19 | نویسنده : mehdi |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.